|
||
منوی اصلی
موضوعات
مطالب
اطلاعیه های سایت ( 15 ) مطالب جالب ( 160 ) آموزشی ( 160 ) کسب درآمد اینترنتی ( 0 ) پیامک های مناسبتی ( 4 ) اخبار کلاهبرداری ( 14 ) اخبار ( 137 ) فیلم تصویر تصاویر جالب ( 14 ) تصاویر ( 2 ) نرم افزار اسکریپت رایگان ( 2 ) نرم افزار رایگان ( 1 ) موسیقی پربازديدترين مطلب
لایسنس نود 32 رایگان(134592 بازديد)
دامنه رایگان com, org, net, info!!!(81773 بازديد)
علت جوش زدن پوست سر(77942 بازديد)
طرز حمام رفتن دختر ها و پسر ها(71325 بازديد)
تصاویر جالب(63936 بازديد)
دختران باردار زیر 18 سال به همراه عکس(63278 بازديد)
فقط یه زن یا مرد ایرانی میتونه ....(60923 بازديد)
مشت زیباترین مجری زن ایرانی به عرب ها (حرکت افتخار امیز)(60699 بازديد)
روان شناسی شخصیتی براساس تاریخ تولد(60002 بازديد)
اسکریپت رایگان فروش کارتهای شارژ و محصولات مجازی(55739 بازديد)
کنترل پنل هوشمند ارسال و دریافت پیام کوتاه(54911 بازديد)
حرکتی تامل برانگیز در قم-نمایش عکسهای بیحجاب دانشجویان(53670 بازديد)
مقایسه تصاویر فیس بوکی ایرانی ها(53027 بازديد)
تصاویر ۳بعدی و دکوراسیون داخلی(52831 بازديد)
|
پیر مردی مفلس و برگشته بخت روزگاری داشت ناهموار و سخت هم پسر هم دخترش بیمار بود هم بلای فقر و هم تیمار بود این دوا می خواستی آن یک پزشک این غذایش آه بودی آن سرشک این عسل میخواست آن یک شوربا این لحافش پاره بود آن یک قبا روزها می رفت بر بازار و کوی نان طلب می کرد و می برد آبروی دست بر هر خود پرستی می گشود تا پشیزی بر پشیزی می فزود هر امیری را روان می شد ز پی تا مگر پیراهنی بخشد به وی شب بسوی خانه می آمد زبون قالب از نیرو تهی دل پر ز خون روز سائل بود و شب بیماردار روز از مردم شب از خود شرمسار صبحگاهی رفت و از اهل کرم کس ندادش نه پشیز و نه درم از دری می رفت حیران بر دری رهنورد اما نه پایی نه سری ناشمرده برزن و کویی نماند دیگرش پای تکاپویی نماند درهمی در دست و در دامن نداشت ساز و برگ خانه برگشتن نداشت رفت سوی آسیا هنگام شام گندمش بخشید دهقان یک دو جام زد گره در دامن آن گندم فقیر شد روان و گفت کای حی قدیر گر تو پیش آری به فضل خویش دست بر گشائی هر گره کایام بست چون کنم یارب در این فصل شتا من علیل و کودکانم ناشتا میخرید این گندم ار یک جای کس هم عسل زان می خریدم هم عدس آن عدس در شوربا می ریختم وان عسل با آب می آمیختم درد اگر باشد یکی دارو یکی است جان فدای آنکه درد او یکی است بس گره بگشوده ای از هر قبیل این گره را نیز بگشا ای جلیل این دعا می کرد و می پیمود راه ناگه افتادش به پیش پا نگاه دید گفتارش فساد انگیخته وان گره بگشوده گندم ریخته بانگ برزد کای خدای دادگر چون تو دانایی نمی داند مگر سالها نرد خدائی باختی این گره را زان گره نشناختی این چه کارست ای خدای شهر و ده فرقها بود این گره را زان گره تا که بر دست تو دادم کار را ناشتا بگذاشتی بیمار را هر چه در غربال دیدی بیختی هم عسل هم شوربا را ریختی من ترا کی گفتم ای یار عزیز کاین گره بگشا و گندم را بریز ابلهی کردم که گفم ای خدای گر توانی این گره را برگشای آن گره را چون نیارستی گشود کاین گره بگشودنت دیگر چه بود من خداوندی ندیدم زین نمط یک گره بگشودی و آنهم غلط الغرض برگشت مسکین دردناک تا مگر برچیند آن گندم ز خاک چون برای جستجو خم کرد سر دید افتاده یکی همیان زر سجده کرد و گفت کای رب ودود من چه دانستم تو را حکمت چه بود هر بلایی کز تو آید رحمتی است هرکه را فقری دهی آن دولتی است تو بسی زاندیشه برتر بوده ای هر چه فرمان است خود فرموده ای زان به تاریکی گذاری بنده را تا ببیند آن رخ تابنده را تیشه بر هر برگ و بر سازم زنند تا که با لطف تو پیوندم زنند گر کسی را از تو دردی شد نصیب هم سر انجامش تو گردیدی طبیب هر که مسکین و پریشان تو بود خود نمی دانست و مهمان تو بود رزق زان معنی ندادندم خسان تا ترا دانم پناه بی کسان ناتوانی زان دهی بر تندرست تا بداند کانچه دارد زان توست زان به درها بردی این درویش را تا که بشناسد خدای خویش را اندر پستی قضایم زان فکند تا تو را جویم تو را خوانم بلند من به مردم داشتم روی نیاز گر چه روز و شب در حق بود باز من بسی دیدم خداوندان مال تو کریمی ای خدای ذوالجلال از در دونان چو افتادم ز پای هم تو دستم را گرفتی ای خدای گندمم را ریختی تا زر دهی رشته ام بردی که تا گوهر دهی در تو پروین نیست فکر و عقل و هوش ورنه دیگ حق نمی افتد ز جوش پروین اعتصامی (روحش شاد) پست هاي مشابه:
وصیت نامه منتشر نشده بزبز قندی تصاویر جالب آرزوی زنانه تفاوت استفاده از عابر بانک در پسرها و دخترها تبلیغات جالب پپسی و کوکا کولا به مناسبت هالووین! شغل دوم گزارشگران فوتبال صدا و سيما شباهت سرنوشت دانشگاه آزاد با زندگی فردوسی جبران خلیل جبران آشنایی با برخی واژه های ایرانی (طنز) قسمتی از خاطرات کلنل اف استیون کول از اولین فرمانده نظامی بریتانیا در ایران طنز تلخ چت ایرانی چگونه امامزاده های ایران 7 برابر شد!؟ در كشور ژاپن مرد میلیونری زندگی میكرد حکایت پیرمرد کشاورز و دو راهی نویسنده: مديريت تاریخ: يكشنبه 29 آبان 1390 | rss | نظرات (0) |مشاهده : 14714 | |
مطالب تصادفی
چای را با لیمو ترش نخورید!
آمار سایت
امروز : 192
دیروز : 357 ماه : 1040 ماه قبل : 9919 سال : 51655 سال قبل : 1345485 کل : 20287121 اطلاعات سايت: اخبار :509 نظرات : 23 خروجي rss كاربران: اعضا : 2 كاربران آنلاين : 2
تاییدیه سایت زرین پال
تبلیغات
تبلیغات
|
كليه حقوق مادي و معنوي مطالب برای سايت رایگان برای شما - شعری زیبا از پروین اعتصامی محفوظ مي باشد و هرگونه كپي برداري بدون ذكر نام و لينك منبع غير مجاز است . |